شناخت الگوهای تربیت کودک و پیامدهای آن
آگاهی والدین از الگوهای تربیت کودک و پیامدهای آنها در چارچوب یک طبقهبندی علمی و معتبر چراغ راه روشنی برای انتخاب و اصلاح شیوههای تربیت کودک و نوجوان و رفتار والدین با فرزندانشان به شمار میرود. به همین دلیل در این مقاله از مجله تخصصی آریاکید به بررسی انواع الگوهای تربیت کودک و پیامدهای هر یک از این الگوها بر رفتار و شخصیت کودک میپردازیم.
نظریه بامریند یکی از معتبرترین نظریات تحلیل الگوهای تربیت کودک و نوجوان به شمار میرود. با وجود اینکه این نظریه تا حدی قدیمی است ولی تاکنون اهمیت و اعتبار خود را حفظ کرده و یکی از مهمترین نظریات کاربردی در حیطههای آموزشی و پژوهشی مرتبط با خانواده است.
تحلیل الگوهای تربیت کودک
دایانا بامریند (۱۹۶۷) در یک رشته تحقیقات، با زیر نظر گرفتن والدینی که با فرزندان پیشدبستانی خود تعامل میکردند، اطلاعاتی را در مورد شیوههای فرزندپروری گردآوری کرد.
معلوم شد که فرزندپروری و تربیت کودک و نوجوان دو جنبه گسترده دارد:
- جنبه اول پرتوقع بودن است. برخی از والدین، معیارهایی عالی برای فرزندانشان مقرر میکنند و از آنها توقع دارند که این معیارها را برآورده سازند. والدین دیگر، توقع خیلی کمی دارند و بهندرت سعی میکنند رفتار فرزندانشان را تحت تأثیر قرار دهند.
- جنبه دوم، پاسخدهی است. برخی والدین، نسبت به فرزندان خود پذیرا هستند و به درخواستهای آنها پاسخ میدهند. آنها غالباً به بحث آزاد و گفتگو با فرزندان میپردازند.
برخی والدین هم طردکننده و بیاعتنا هستند. ترکیبات گوناگون پرتوقعی و پاسخدهی، چهار سبک فرزندپروری را به بار میآورد. این الگوهای تربیت کودک که عبارتند از : مقتدرانه، مستبدانه، آسانگیرانه و بدون دخالت.
۱. الگوی تربیت کودک مقتدرانه
سبک مقتدرانه به عنوان یکی از الگوهای تربیت کودک، مناسبترین روش فرزندپروری و تربیت کودک و نوجوان است. ویژگیهای این سبک عبارتند از:
- والدین مقتدر درخواستهای معقولی برای پختگی دارند و این درخواستها را با تعیین محدودیتها و اصرار بر اینکه کودک باید از آنها تبعیت کند، به اجرا میگذارند.
- در عین حال، آنها محبت و صمیمیت از خود نشان میدهند، صبورانه به نقطهنظرهای فرزندشان گوش میکنند و مشارکت در تصمیمگیری خانوادگی را ترغیب میکنند.
- فرزندپروری مقتدرانه، روشی منطقی و دمکراتیک است که طی آن، حقوق والدین و کودکان محترم شمرده میشود
پیامدهای سبک تربیت مقتدرانه
یافتههای بامریند نشان داد که فرزندان والدین مقتدر، بسیار خوب پرورش مییابند. آنها شاد و سرحال هستند. در تسلطیابی بر تکالیف جدید، اعتماد به نفس دارند و خودگردان هستند.
این کودکان، سوگیری جنسیتی کمتری نشان میدهند. دخترها در استقلال و میل به تسلط یافتن بر مهارتهای جدید و پسرها در رفتار دوستانه و یاریگرانه، نمرههای بالایی کسب کردند (بامریند و بلاک، ۱۹۶۷).
بعد از تحقیقات اولیه بامریند، مطالعات زیادی یافتههای او را تأیید کرد. فرزندپروری مقتدرانه در طول سالهای کودکی و نوجوانی، با افزایش عزت نفس، پختگی اجتماعی و اخلاقی و پیشرفت تحصیلی رابطه دارد ( اکلس و همکاران، ۱۹۹۷، لاستر ومک آدو، ۱۹۹۶، اشتینبرگ، دارلینگ و فلچر، ۱۹۹۵).
چرا تربیت مقتدرانه از سایر الگوهای تربیت کودک مؤثرتر است؟
چون اولاً، کنترلی که از نظر کودک منصفانه و معقول است نه توهینآمیز و خودسرانه، به احتمال بیشتری تبعیت و درونسازی میشود.
ثانیاً، والدین مهرورزی که از معیارهای خود برای فرزندانشان مطمئن هستند، خودشان الگوهایی مناسب برای رفتار خودگردان و اطمینانبخش میشوند.
ثالثاً اینکه، والدین مقتدر توقعاتی دارند که در رابطه با تواناییهای در حال رشد فرزندشان، معقول و متناسب هستند.
این والدین، از طریق تنظیم کردن انتظاراتشان با توانایی فرزندان خود در پذیرفتن مسؤولیت اعمالشان، به آنها امکان میدهند تا بفهمند افراد شایستهای هستند که میتوانند خودشان کارهای روزمره زندگی را با موفقیت انجام دهند.
در نتیجه این سبک از سایر الگوهای تربیت کودک موثرتر است و به افزایش عزت نفس، رفتار پخته و مستقل در كودكان منجر میشود.